داستان غم انگیز و عاشقانه مریم

ساخت وبلاگ
<a href='/last-search/?q=داستان'>داستان</a> غم <a href='/last-search/?q=انگیز'>انگیز</a> و <a href='/last-search/?q=عاشقانه'>عاشقانه</a> <a href='/last-search/?q=مریم'>مریم</a>

داستان غم انگیز و عاشقانه مریم

داستان غم انگیز و عاشقانه مریم

مریم دختری بود که هیچ موقع به عشق فکر نمیکرد زیرا عشق را

چیزی بیهوده می دانست. ولی به گل رز خیلی علاقه داشت و میدانست که

هرتعداد شاخه گل رز به چه معنی است.

اما هیچ وقت فکر نمیکرد که با همین گل های رز روزی عاشق کسی بشه.

تا این که روزی پسری به اسم آرش که مریم را عاشقانه دوست داشت و از علاقه مریم به گل رز با خبر بود.

عشق خود را به او با تعداد گل هایی که به مریم میداد ابراز میکرد.

ماه اول به او روزی تنها یک شاخه رز(به معنی یک احساس عاشقانه برای تو)داد.

ماه دوم روزی سه شاخه گل به او هدیه کرد (به معنی دوستت دارم)

و در ماه سوم به او روزی پنج شاخه گل (به معنی بی نهایت دوستت دارم) تقدیم کرد..

آرش تا ماه ها به مریم پنج شاخه گل میداد.

مریم هم که معنی این گل دادن ها رو میفهمید روز به روز عاشق تر میشد.

تا این که تصمیم گرفت برای این که به آرش بگوید که او نیز عاشق اوست

دوازده شاخه گل (به معنی این که عشق ما به یک عشق دو طرفه تبدیل شده) هدیه بدهد.

روزی که میخواست این کار را انجام بدهد احساس دو گانه ای داشت،

با خود می اندیشید که آیا چیزی به معنای عشق وجود دارد؟؟

آیا می تواند به آرش اطمینان کند؟؟

ولی قلبش به او می گفت:که آرش با تمام وجود به او عشق می ورزد.

پس نزد آرش رفت و با دستانی لرزان بدون گفتن کلامی دوازده شاخه گل را به آرش داد.

آرش بارها و بارها تعداد گل ها را شمرد.یک بار،دوبار،سه بارو…

اصلا باورش نمیشد که مریم هم به او علاقه پیدا کرده باشه.

آنقدر خوشحال بود که همان موقع به مریم زنگ زد و وقتی مطمئن شد

که واقعا مریم عاشقش شده برای فردا روزی باهاش قرار گذاشت و این آغازی برای دوستی آنان بود.

آرش و مریم هر وقت بهم میرسیدند هفت شاخه گل به نشانه عشق بهم میدادند.

و هر روز از روز قبل بیشتر عاشق یکدیگر میشدند.

ولی یک روز که با هم قرار گذاشته بودند.

مریم هر چه منتظر شد دید آرش نیومد.یک ساعت،دوساعت

آخر سر تصمیم گرفت که به گوشی آرش زنگ بزنه.

وقتی زنگ زد یه خانوم گوشی رو برداشت و گفت که آرش تصادف شدیدی کرده.

مریم تا این حرفو شنید سریع خودش را به بیمارستان رسوند ولی دیگه خیلی دیر شده بود.

پسر در حالی که 99 شاخه گل رز در دست داشت

(به معنی عشق من برای تو جاودانه و تا ابد می باشد)جان به جان آفرین تسلیم کرد.

مریم آنقدر شوکه شده بود که همین طور مات زده به گل های در دست آرش

نگاه میکرد واشک میریخت.

مریم در روز خاک سپاری آرش 365 شاخه رز (به معنی این که هر روز سال به تو می اندیشم و دوستت دارم)

روی قبر او گذاشت و رفت ولی هیچ کس نفمید که به کجا رفت و چرا رفت و دیگه هیچ وقت بر نگشت…

منبع : fooo.blogfa.com

بیشتر بخوانید

داستان عاشقانه زیبا دلم گرفته کمکم کنین
داستان بسیار زیبای آموزنده مرکز خرید شوهر
داستان عاشقانه و غمگین عشق نگین و رامین
داستان بسیار زیبای عشق واقعی پسرک عاشق

دکلمه

نیاز عاشقانه دکلمه و شعر الهام ورهرام
تصویر زندگی شاعر لیلا رضاوند دکلمه زهرا زمانی
سفره خالی شاعر محمدرضا یعقوبی دکلمه تارخ محمدزاده
نفس کشیدن با سعدی نویسنده دکتر عرفان نظرآهاری دکلمه منصوره خالقی

دکلمه – آوای مستان

دکلمه های افشین یداللهی
دیوان صوتی مولانا با صدای امیر بیات
دیوان صوتی فروغ فرخزاد با صدای پرستو بیات
دیوان صوتی حافظ گوینده استاد فریدون فرح‌ اندوز

123...
ما را در سایت 123 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nnn 1 بازدید : 140 تاريخ : 10 / 6 / 1401 ساعت: 21